English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The teo countries are separated by this river. U این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
They are at daggers drawn. They are bitter enemies. U بخون یکدیگه تشنه هستند
We have nothing in common . U با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
afflux U خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman U خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
river gravel U شن رودخانه
glaciers U رودخانه یخ
glacier U رودخانه یخ
rever U رودخانه
river clay U گل رودخانه
rivers U رودخانه
river line U خط رودخانه
river U رودخانه
river mouth U دهانه رودخانه
riparian U ساحل رودخانه زی
ostiary U دهانه رودخانه
river line U خط ساحل رودخانه
an open river U رودخانه باز
alpheus U رب النوع رودخانه
strands U لایه رودخانه
river beds U بستر رودخانه
along the river U درامتداد رودخانه
river profile U نیمرخ رودخانه
riverward U بطرف رودخانه
river bank U ساحل رودخانه
river banks U ساحل رودخانه
potamology U مبحث رودخانه ها
strand U لایه رودخانه
riverine U سواحل رودخانه
riverbed U بستر رودخانه
stream U رودخانه ابراهه
the river karoon U رودخانه کارون
lethe U اب رودخانه بزرخ
river trip U گردش رودخانه ای
river trip U مسافرت رودخانه ای
conferva U علف رودخانه
euphrates U رودخانه فرات
fork of ... river U شاخه رودخانه ...
head stream U سرچشمه رودخانه
water system U رودخانه و شعبات ان
headwater U بالادست رودخانه
low water U فروکش اب رودخانه
streams U رودخانه ابراهه
streamed U رودخانه ابراهه
the karoon river U رودخانه کارون
bight U پیچ رودخانه
river bed U بستر رودخانه
bottom ice U یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water U از راه رودخانه
levee U کناره رودخانه
stethe U ساحل رودخانه
upstream U بالای رودخانه
riparian U وابسته بکنار رودخانه
head water U بالای رودخانه بالارود
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
fluviatic U پیداشده رودخانه رودخانهای
bayou U شاخه فرعی رودخانه
riparian U حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
river basin U ابگیر یا حوضه رودخانه
naiad U حوری موجددریاچه رودخانه
head water U قسمت بالادست رودخانه
river bed level U تراز بستر رودخانه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
bank effect U اثر کناره رودخانه
niagara U رودخانه و ابشار نیاگارا
eyot U جزیره کوچک در رودخانه
inland navigation U کشتی رانی در رودخانه ها
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
fluvial U زیست کننده در رودخانه
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
upstream U مخالف جریان رودخانه
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
spans U پل زدن روی رودخانه
spanning U پل زدن روی رودخانه
spanned U پل زدن روی رودخانه
span U پل زدن روی رودخانه
keelboat U قایق پهن رودخانه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
keelboatman U کرجی بان رودخانه
excavation in river bed U خاکبرداری در بستر رودخانه
levee U دیواره ساحلی رودخانه
riverain U ساکن ساحل رودخانه
chute U شیب تند رودخانه
styx U رودخانه عالم اسفل
chutes U شیب تند رودخانه
sluggish stream U رودخانه با جریان کند
upstream U بالادست جریان رودخانه
basin U حوزه رودخانه ابگیر
basins U حوزه رودخانه ابگیر
white water U ابشارهای کوتاه رودخانه
to clean arives U رودخانه ایی را لاروبی کردن
he put me across the river U مرا بدانسوی رودخانه برد
haugh U زمین رسوبی کنار رودخانه
strath U بستر پهن مسیر رودخانه
navigation river U رودخانه قابل کشتی رانی
summer bed of a river U بستر تابستانی رودخانه مسیل
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
detritus U مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
river forcasting U پیش بینی جریان رودخانه
hurst U جای کم عمق در رودخانه یا دریا
palisade U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
palisades U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
whitewater racing U مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
cess U سرازیری کنار رودخانه وغیره
fluviatile U نهری زندگی کننده در رودخانه
fluviomarine U درست شده رودخانه ودریا
fairway U قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviometer U الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fairways U قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
ice mining U انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
rhenish U شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
fluviograph U الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman U لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
watersheds U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watershed U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
live lining U ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
effective snow melt U برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
logjam U انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
camp-shedding U [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riffles U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
How long is the River Nile? U طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riparian rights U حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
riffling U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharf U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
base flow U مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
estacade U سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
nilometer U الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
gauging station U ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
ferrybridge U کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
terrigenous U تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
alluviation U رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
gauging section U مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
caisson U اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat U کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
stating U کشور
land n U کشور
nation U کشور
realms U کشور
realm U کشور
common wealth U کشور
nations U کشور
countries U کشور
state U کشور
soiling U کشور
state- U کشور
fatherland U کشور
soil U کشور
states U کشور
soils U کشور
territory U کشور
fatherlands U کشور
territories U کشور
country U کشور
stated U کشور
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
Namibia U کشور نامیبی
kingdom U کشور قلمروپادشاهی
Nepal U کشور نپال
Rwanda U کشور رواندا
Korea U کشور کره
traitor to the countruy U خائن کشور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com